عشق از زبان کودکان
کودکان عشق را چه می دانند؟ عشق از زبان کودکان چه می باشد؟ گروه متخصص و محقق در یک تحقیق سوالی را از گروهی کودک خردسال پرسیده بودند که پاسخ هایی که بچه ها دادند عمیق ترو متفکرانه تر از تصورات بود.
معنی عشق چیست؟
عشق در واقع مفهومی دشوار برای توصیف است، حتی برای بزرگسالان. فرهنگ لغت این احساس را به عنوان “احساس شدید محبت عمیق” تعریف می کند. توجه داشته باشید که عشق و محبت برای رشد سالم مغز کودک ضروری است. احساسات کودک نسبت به خود، میزان اعتماد به نفس آن ها و اینکه چگونه با استرس کنار می آیند، همه تحت تأثیر درک آن ها از عشق می باشد.
عشق از دیدگاه آرشام ۴ ساله: وقتی کسی شما رو دوست داره، اسم شما رو متفاوت از بقیه می گه . وقتی اون شما رو صدا می کنه احساس می کنی که با عشق اسم شما بیان شده است.
عشق از دیدگاه ربکا ۸ ساله: مادر بزرگ من از وقتی آرتروز گرفته نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه پدر بزرگم همیشه این کار رو براش می کنه حتی حالا که دست هاش ارتروز گرفتن، این عشقه.
عشق از دیدگاه سارا ۶ ساله: عشق زمانیه که شما برای غذا خوردن می رین بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو می دهید به اون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو بده به شما.
عشق از دیدگاه مانی ۸ ساله: عشق یعنی وقتی که مامان من برای بابام قهوه درست می کنه و قبل از اینکه بدش به بابا امتحانش می کنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه.
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره . تری – ۴ ساله
عشق از دیدگاه امیلی ۱۰ ساله: عشق وقتیه که شما همش همدیگه رو می بوسید بعد وقتی از بوسیدن خسته می شید ولی هنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف می زنید. مامان و بابای من دقیقا اینجورین.
عشق از دیدگاه دنیل ۷ ساله: عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگه داری و فقط با دقت بهش نگاه کنید
عشق از دیدگاه سمیه ۱۱ ساله: اگه می خواهی دوست داشتن رو بهتر یاد بگیری، باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی.
عشق از دیدگاه ریحانه ۹ ساله: عشق اون موقعس که تو به پسره می گی که از تی شرتش خوشت اومده ، بعد اون هر روز می پوشتش.
عشق از دیدگاه تامی ۶ ساله: عشق مثل یه پیرزن و یه پیرمرد می مونه که هنوز با هم دوست هستن حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می شناسن.
عشق از دیدگاه کیانا ۸ ساله: موقع تکنوازی پیانو، من تنهایی روی سن بودم و خیلی هم ترسیده بودم. به تمام مردمی که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو دیدم که تکون می خوره و لبخند می زد اون تنها کسی بود که این کار رو می کرد. من دیگه نترسیدم.
عشق از دیدگاه کلر ۶ ساله: مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه تا خوابم ببره.
عشق از دیدگاه فاطمه ۵ ساله: عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا.
عشق از دیدگاه کریس ۷ ساله: عشق زمانیه که مامان، بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز هم از همه خوش تیپ تره.